خداحافظي+-
حتي يكبار هم به چشمت ديده نخواهم شد
براي آخرين بار براي تو مي نويسم
كه خاطره هايت براي من كافي است
اگر آفريننده اين طور براي من رقم زده باشد
خاك سياه براي من كافي است
حتي يكبار هم به چشمت ديده نخواهم شد
براي آخرين بار براي تو مي نويسم
كه خاطره هايت براي من كافي است
اگر آفريننده اين طور براي من رقم زده باشد
خاك سياه براي من كافي است
شكوه نميكنم ،ببين اين واسه من يه عادته
آه نميكشم،بدون اين واسه من يه عادته
يه پنجره شدي تا هميشه كنار من بسته شدي
تو فاصله داري عزيز!تو چشم من خسته شدي
چه فصل پُر خزونيه ميشه پاييز رفتنيشه
چه روزِ پُر زحمتيه ميشه بارون ريختنيشه
نفس كشيدن واسه من تو فاصله غم مياره
غم ِ دلم تو رفتنت جاده ها رو كم مياره
جاده رسيد به انتها ديدي دلم چه حاليه؟!
ياد نگات، رد پاهات توي دلم چه خاليه!
برگشتنت چه آسونه، سر به هوا يه ديوونه
اگه دستش بالا تا آسمون داد بزنه، ميرسونه
كنارِِ ِ غم و دلتنگيا،يه دنيا خواهش واسه رفتنه
نگاهه تو حكايت ِهمه روزاي تنهايي
از شما كه دور شدم
مقصر حتما فاصله هاست
نفس نفس تو سینه حبس
نفس برای من به جرمه قفس
دنیای من خار داره،خیابوناش مار داره
آدماش همه با هم کار دارن
دلم تنگ شد
دلم باز شد
سردم شده...
نه از سر شب به فکرت
تو نیز بخواهی
دست برنميدارد
نگاه ميكنم، نميبينم
چشم مرا ...
اي خاطراتم كجاييد؟!
بياييد!
دل تنگی...
چه واژه ی عجیبی