گوش ت 
بدهکار ِ این
حرف ها نباشد
من 
تمام تن م 
به تو بدهکار است...

خانه های آن کسانی می خورد دَر بیشتر / که به سائل می دهند از هرچه بهتر بیشتر

عرض حاجت می کنم آنجا که صاحبخانه اش / پاسخ یک می دهد با ده برابر بیشتر

گاه گاهی که به درگاه کریمی می روم / راه می پویم نه با پا، بلکه با سر بیشتر

زیر دین چهارده معصومم علیهم السلام اما گردنم / زیر دین حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام بیشتر

گردنم زیر دین آن امامی هست که داده / در ایران ما طوبای او بَر، بیشتر

آن امامی که فِداکِ گفتنش رو به قم است / با سلامش می کند قم را مُنوَّر، بیشتر

قم، همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین / همچنین از آسمان دارد چهل اختر بیشتر

قصد این بارِ قصیده از برادر گفتن است / وَرنه می گفتم از این معصومه خواهرعلیها السلام بیشتر

من برایش مصرعی می گویم و رد می شوم / لطف باباهاست معمولا به دختر بیشتر

عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم / بودنم را می کنم اینگونه باور بیشتر

مرقدت ضرب المثل های مرا تغییر داد / هرکه بامش بیش برفش، نه! کبوتر بیشتر

چهار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است / اینچنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر

پیش تو شاه و گدا یکسان تراند از هرکجا / این حرم دیگر ندارد حرفِ کمتر، بیشتر

از غلامان شما هم می شود دنیا گرفت / من نیازت دارم آقا! روز محشر بیشتر

ای که راه انداختی امروز و فردای مرا / چشم در راه تو هستم روز آخر بیشتر

برتمام اهل بیت خویش حساسی ولی / جان زهرا علیها السلام چون شنیدم که به مادر بیشتر

دوستت دارم نمی دانم که باور می کنی / راست می گویم به والله از ابوذر بیشتر

...............بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند..........



خدا حافظ عشق من
خدا حافظ دوست من
خدا حافظ خاطرات من
چشمانت را جابجا نکن
خوابیدن من رو ببین
خدا حافظ اعتقاد من
خدا حافظ دوست داشتن من
تو بمان برای من
من فقط سلام ت میکنم
حالت را می پرسم

تو به خواب های من اعتقاد داشته باش
من دوست ت دارم
من بی تو هرگز نمی خوابم 
من هنوز دستانت را 
در رویاهایم نگه میدارم
خداحافظ دوست من ...تو برای من بمان...من از دستان ت میروم
من فقط فقط فقط متاسفم
تو نگران نباش...من فقط سلام ت میکنم


با دنیای تو قهرم
همون جایی که تو ساختی
من و یه آسمونِ تیره
که همش دلم توش میگیره
از این روزای تکراری
من و یه عالمه بی زاری

همش بی قراری و ناسازگاری
چه دنیایی برام ساختی
همش زندونی تو
تیک تاک ساعت به نفع تو
فقط قرارای سرکاری
من و هی تنها میذاری
میخوام گم شم تو این دنیا
ازت فراریم فراری


چه تعبیر عاشقانه ای
من تو رو خوب میشناسم
همین حال بدی که من دارم
بخاطر دستای خالیتِ
نمیدونم اصلا چی حالیتِ
مهم نیست که من دیوونه میشم

همین حس عاشقانه
اونهمه ترانه ها ی بیگانه
که تو اصلا نمی بینی
بازم خوبه واسه دردم
همش کنار تو اسم تو می نالم


دیگه میدونم که نیستی
من این حرفا رو نفهمیدم
که تا بودی
همش قرارای
زود ب زود میذاشتی
میخواستی زود تموم بشه
همه اون روزایی 
که 
قولش رو بهم دادی...


وقتی از کنار ِ

تو

میام یاد میگرم

با همه 

کنار بیام!


عزیزم...
چه آرام به خواب رفته ای
صدای قلب من را نمی شنوی؟
من در تنفس های عادی هم مشکل دارم
این بی هوا رفتن ت 
درگیرم می کند
من هم خوابیدم
که شاید در کنارت باشم
شبیه تو 
که اصلا مثل من نیست

می خوابم 
می خواهم
نمی مانی؟
عزیزم....


اين دردهاي من
گاهي نمي توانند
تو راببينند
دلشان بد تنگ مي شود
از چشمانم 
مشتاق تو مي شوند


چه صمیمانه دست به غرورم زدی
کاش نزدیکتر بودی
کمی هم دوستانه تر 
بشکن ش
شاید احساس سرد دستانت
در این هیاهوی شاعرانه
گم شود...


وصیت میکنم
دستان من را
محکم ببندید
قلبم را 
آهسته جابجا کنید
شاید آرام بخوابم
دستانم
دائماً قلب من را می شکند


لطفا ً
به من 
وابسته نشو
من 
بستگی به تو دارم!


اسب خود را زین می کنم
در کنار دریای خاطراتم
تا بی نهایت ساحل چشمان ت
چهار نعل می روم
حتی اگر نباشی
من هر غروب

در جزیره سرگرم ت می شوم
شاید سر به بیابان نزنم


من تو رو خوب میشناسم
همین حال بدی که من دارم
بخاطر دستای خالیتِ
نمیدونم اصلا چی حالیتِ
مهم نیست که من دیوونه میشم
همین حس عاشقانه
اونهمه ترانه ها ی بیگانه
که تو اصلا نمی بینی
بازم خوبه واسه دردم
همش کنار تو اسم تو می نالم


بعضی وقتا
تو هستی و می بینی
خیلی وقتا 
من نیستم و می بینم
حالا که هم تو هستی 
هم من

چرا هیچ کسی
نمی فهمه که من
می خوام تو رو ببینم!


عزیزم...
چه آرام به خواب رفته ای
صدای قلب من را نمی شنوی؟
من در تنفس های عادی هم مشکل دارم
این بی هوا رفتن ت 
درگیرم می کند
من هم خوابیدم
که شاید در کنارت باشم
شبیه تو 
که اصلا مثل من نیست

می خوابم 
می خواهم
نمی مانی؟
عزیزم....


آن قدر دلم
از دردهایت
طعنه هایت
پُر است...
که از رفتن ت
غصه ای در دل 

نمی توانم
برو...


چرا تو ؟

چرا من !

من پسر ترانه های خورشید
سوزانم از خویش
تو چشمان شب
دختر نابالغ روز
تا من تو را خواندم
ترانه در چشم شب گم شد
آوار دوست داشتن ت
تمام می کند صبوری من را
خورشید نام عاشقانه ها ی من
شب نام تمام معشوقه های ت
عبور از دستان ت
برای رسیدن به آغوش ت
هرگز
من تو را خام می خواهم
بوییدن ت مست نمی کند
تپش های قلبم را
تردد از چشمان ت
برای ایستادن در قلب ت
هرگز
من تو را مست می خواهم
تن ت را می بویم...
استشمام من غریبه نیست
تن ت را در شب
مثل دختر نابالغ روز 
دزدیده اند
گستاخ،لجوج،دم دمی،مغرور،ناآشنا
چه روزهایی دارد این پسر ناخلف ترانه های خورشید


شاید آب خنک
دلم را خنک نکند
حرفهایت سنگین است
داغی اش بماند
به کوهی نیازم دارم
مانند غرورت سنگین

این همان است 
که حرفهایت را 
تحمل می کند