چرا تو ؟

چرا من !

من پسر ترانه های خورشید
سوزانم از خویش
تو چشمان شب
دختر نابالغ روز
تا من تو را خواندم
ترانه در چشم شب گم شد
آوار دوست داشتن ت
تمام می کند صبوری من را
خورشید نام عاشقانه ها ی من
شب نام تمام معشوقه های ت
عبور از دستان ت
برای رسیدن به آغوش ت
هرگز
من تو را خام می خواهم
بوییدن ت مست نمی کند
تپش های قلبم را
تردد از چشمان ت
برای ایستادن در قلب ت
هرگز
من تو را مست می خواهم
تن ت را می بویم...
استشمام من غریبه نیست
تن ت را در شب
مثل دختر نابالغ روز 
دزدیده اند
گستاخ،لجوج،دم دمی،مغرور،ناآشنا
چه روزهایی دارد این پسر ناخلف ترانه های خورشید